پروژه از شیرگرفتن عسلک
دختر قشنگم : قصه از اونجا شروع شد که وقتی برای چکاپ 21 ماهگیت پیش دکتر بردمت .آقای دکتر ایران پور گفت دیگه باید از شیر بگیریش چون دندونات پوسیدگی داره و خوب هم غذا نمی خوری .برخلاف میل باطنیم که همیشه قصد داشتم دو سال کامل بهت شیر بدم با حرفهای آقای دکتر به حرفهای دکتر فکر کردم و با مشورت چند نفر و دندانپزشک به این نتیجه رسیدم که باید از شیر بگیرمت . این کار برام خیلی سخت بود چون هم اینکه خیلی به شیر وابسته بودی و به هیچ عنوان بدون ممه نمیخوابیدی وتا صبح هم شیر میخوردی . ظهرها با اینکه کلافه خواب بودی نمیخوابیدی و منتظر برگشتنم از سر کار بودی تا شیر بخوری و بخوابی الهی قربونت برم از طرفی هم خودم عاشق اون لحظات شیر خوردنت بودم .خلاصه ب...